هم همه

هم همه

هم همه

هم همه

کتاب

هر سال نیمه دوم اردیبهشت که میاید، به فکرم می رسد که به نمایشگاه کتاب برم و چند تا کتاب بخرم. نمایشگاه کتاب رفتن یک سری دردسری های خودش را دارد. با گذر از هفت خان رستم، بالاخره موفق می شوم خودم را به نمایشگاه برسانم. اولین چیزی که حسابی کلافه ام می کند، شلوغی و درهم بودن غرفه هاست. غرفه ها به اندازه ای کوچیک هستند که وقتی دو سه نفر برای دیدن کتاب ها جلوشان می ایستند، دیگر جایی برای دیگران نمی ماند. اگر هم کسی پشت سر آنها بایستد، راهروها بسته می شوند و حسابی ترافیک می شود. با هر بدبختی که بشود به غرفه های مورد نظرم می رسم اما کجاست گوش شنوا؟!! کسی درست جوابم را نمی دهد. گاهی جوابی که به من می دهند، جواب سوال کسی است که از بی جوابی خسته شده و از آن غرفه گدشته است! گرما، انبوه جمعیت و نبودن خدمات مناسب برای بازدیدکنندگان، از دیگر مشکلاتی است که در نمایشگاه تجربه می کنم.

یکی دو سالی هم هست که پرداخت هزینه کتاب را در غرفه ای جداگانه قرار داده اند! نمی دانم این دیگر چه صیغه ایست! نبودن دستگاه پوز و کم بود خودپرداز را رفع نکرده اند، حالا روش های عجیب و غریب پرداخت برای این ملت سردرگم چه معنایی می تواند داشته باشد.

قدیم ها اینقدر کتاب خریدن سخت نبود. بنده که شخصا به این نتیجه رسیدم کتاب الکترونیک، هم تهیه اش آسان تر است و هم می توان آن را در تبلت و موبایل ریخت و گاه و بی گاه خواند.

البته نمی توان زیبایی نمایشگاه را کامل منکر شد. بالاخره جمع کردن این حجم بالای کتاب زیر یک سقف، کاری سخت است و قطعا برای آماده سازی این نمایشگاه هم مانند نمایشگاه های قبلی هزینه و وقت زیادی صرف شده است. امیدوارم امسال که به نمایشگاه می روم حداقل بخشی از این مشکلات رفع شده باشد. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.