هم همه

هم همه

هم همه

هم همه

مشارکت احساسی و فکری با دیگران

کسانی که توان مشارکت احساسی و فکری با دیگران را دارند، می توانند خودشان را به طور ذهنی در چهارچوب های ذهنی گوینده قرار دهند و مفهوم کامل پیام را ادراک نمایند. شنود احساسی و فکری نه تنها دریافت کامل محتوای پیام را شامل می شود بلکه درک اجزای احساسی و پیام های ضمنی آن را نیز شامل گردد.


شنود حسی و فکری چیزی بیش از صرف درک مطالب گوینده است و شامل توان انعکاس یا بیان مجدد پیام گوینده در دو سطح متفاوت است:

1.    سطح گویا ( بیان شده ) که آن را سطح اول ی گویند، در این سطح شنونده صرفا به خلاصه کردن و بیان مجدد مطالب گوینده می پردازد.
2.    سطح ضمنی ( نهان) پیام را سطح دوم گویند که پیشرفته تر بوده و نه تنها به بیانات گوینده توجه دارد بلکه مفاهیم ضمنی و بیان نشده
( نهان ) آن را نیز در بر میگیرد.


تفاوت های میان سطوح ظاهر و باطن پیام را میتوان با مقایسه پاسخ های بدیل به دانشجویی که درباره ی عدم موفقیت خود در یک آزمون شکایت دارد و به تصویر کشید.

" من تمام فصول کتاب را خواندم و فهرست مطالب آن را در آوردم و بیست ساعت صرف مرور یادداشت هایم کردم و با این همه ده نمره کمتر از هم اتاقی خود گرفتم که حتی تمامی فصول کتاب را نخوانده است".

در سطح ظاهری شنود حسی و فکری ، شنونده به محتوا و احساسی که همراه با موضوع مطرح شده است پاسخ می دهد:

" شما احساس عجز می کنید به دلیل اینکه بسیار سخت کوشیده اید درس را فرا بگیرید و با این همه به خوبی هم اتاقی خود نتوانستید امتحان دهید".
به هر حال در سطح پنهان یا ضمنی شنود حسی و فکری، شنونده نه تنها نسبت به آنچه گفته شده است بلکه به اجزای بیان نشده و ضمنی نیز پاسخ خواهد داد.

" شما از اینکه سخت تلاش کرده اید و نتوانستید به خوبی هم اتاقی خود امتحان دهید مایوس شده اید. وقتی که آدمی بسیار سخت می کوشد، ولی به آن خوبی که فکر می کند نمی تواند امتحان بدهد و موفق شود بسیار نومید کننده است. هنگامی که چنین می شود خیلی آسان دلسردی و احساس تاسف بر آدمی مستولی می شود."

کسانی که از شنود حسی و فکری خوب بر خوردارند می دانند که در چه هنگامی هر سطح از شنود را بروز دهند، آنان در آغاز سطح ظاهری را به کار می برند. به هر حال پس از ایجاد حس اعتماد و پذیرش، به کارگیری سطح نهان شنود مناسب است. اگر شنونده ای در آغاز تعامل و پیش از ایجاد اعتماد و گرفتن پذیرش ،سطح نهان را به کار برد، احتمالا گوینده احساس تهدید خواهد کرد و این احساس به او دست خواهد داد که شنونده دارد او را تحلیل روانی می کند و از سوی دیگر اگر شنونده به استفاده از سطح ظاهری شنود ادامه دهد همین که رابطه خیلی جدی شود، سطح ظاهری نیز ممکن است قدری سطح و غیر صادقانه جلوه کند.

مراودات ضمنی

یک مراوده ضمنی هنگامی اتفاق می افتد که کسی ظاهرا یک نوع پیامی را می فرستد، ولی ضن آن پیام دیگری را مد نظر دارد. بدین ترتیب سوال واقعی به صورت " مبدل " است. برای مصال امیر به مدیرش می گوید: " من خوشحال می شوم اگر آن ارقام را جمع بزنم به نظر می رسد یک آزمون واقعی است ". این نمونه یک مراوده ضمنی از نظر اهمیت می باشد.

امیر به طور مستقیم درباره  نیازهایش صحبت نمی کند ولی پیامش را به طور ضمنی می فرستد. به نظر می رسد اطلاعات واقعی در یک مراوده بزرگسالی به بزرگسالی را به مدیر می دهد. در واقع ، او احتمالا از تمام کارهای جاری خود ناراحت است. کارهای کسل کننده ای که به طور مداوم از او خواسته می شود انجام دهد. شاید مایل است مستقیما از مدیرش بخواهد که آیا راهی وجود دارد که او مسئولیت هایش را افزایش داده و کارهای چشمگیر تری انجام دهد. چالشی بودن جمع آن ارقام ممکن است بهانه ای برای کار چالشی تر از حالت من کودکی امیر به من والدینی مدیر باشد.

-    شناسایی، مطرح شدن- نوازش:
نکته مهم دیگری که درباره مراوده ها باید شناخته شود این است که هرگاه مردم مراوده ای انجام دهند شناسایی طرفیت حاصل می شود.

برخی از صاحبنظران تحلیل مراوده ای واژه strokes را یک نوع شناخته شدنی که نسبت به فرد اعلام می شود ،میدانند. این امر ممکن است همراه با تماس فیزیکی باشد. ما در مسیر رشد از نوزادی به کودکی و از کودکی به بزرگسلی ،نیاز به کسب و شناسایی را به کلی از دست نمی دهیم. قسمتی از نیاز اصلی شناسایی فیزیکی ممکن است با شناسایی نمادین انجام گیرد. کودک همیشه نیازممند در آغوش گرفته شدن نیست، ولی نیاز به توجه دارد. هنگامی که یک شناسایی دریافت می کند، احساس خوب یا بد خواهد کرد. اگر احساس خوب بکند شناسایی را مثبت و اگر احساس بد کند شناسایی را منفی می نامند.

مردم اساسا نیازمند شناسایی هستند و می کوشند آن را به دست آورند، برای مثال افرادی که به آنان توجه نمی شود دست به هر نوع از فعالیت های خلاف می زنند تا شناسایی کسب کنند. گاهی نیز این افراد به سرعت فرا می گیرند که در هنگام کار می توانند خود را به مدیر بشناسانند و معمولا این شناسایی به طرق زیر صورت می گیرد:

-    دعوا با همکاران
-    بد کار کردن
-    مجروح کردن خود


شخصی که یکی از کاهای فوق را انجام می دهد، احتمالا شناسایی منفی کسب می کند، ولی میان عدم شناسایی و شناسایی منفی بیشتر مردم دومی را انتخاب می کنند. برای این افراد هر نوع شناسایی از عدم آن بهتر است.

-    بازی روانی
عدم موفقیت در کسب شناسایی  ،مردم را به آزمایش کارهای گوناگون وا می دارد. ( الته بعضی از این اعمال که در رفع کمبود شناسایی صورت می گیرد مضر هستند.) ممکن است برای این کار بازی روانی انجام دهند. بازیهای روانی مراوده هایی است که دارای ویژگی های زیر باشد:

1.    مراوده ها تکراری هستند.
2.    در ظاهر یا از نظر اجتماعی با مفهوم هستند.
3.    در برگیرنده یک یا چند مراوده ضمنی می باشند.
4.    این دسته از مراوده ها با یک نتیجه قابل پیش بینی خاتمه می یابند.


نتایج بازی روانی معمولا تصمیم گرفته شده در کودکی درباره خود شخص با دیگران را تقویت می کند. آنها احساسات " درست نبودن " را منعکس می نمایند.

مطابق نظریه بازی روانی ،بازی " بله – اما " اغلب توسط کسانی انجام می گیرد که زیر سلطه پدر و مادر بوده یا پاسخ های منطقی به آنان داده نمی شود. بازی بله- اما برای اثبات اینکه هیچکس نمی تواند به آنها جوابی بیش از آنچه می دانند بدهد، اجرا می گردد. نتیجه دیگر این بازی احساس قدرتی است که آنها به دست می آورند. چیزی که بارها به دنبال آن بودند. اینان با بازی روانی ، یک بار دیگر اثبات می کنند که والدین نمی توانند به آنها چیزی بگویند. 

حفظ آرامش و اعتدال به هنگام گفت و گو

بعضی افراد عادت دارند مرتب پای خود را تکان دهند و عده ای دیگر با انگشتان یا مدادی بی وقفه بر روی میز می کوبند. تمام این حرکات از یک نا آرامی و آشفتگی روحی حکایت می کند. برخی دیگر هنگام نشستن یا ایستادن دورترین زاویه را اختیار میکنند و تنها سرشان را رو به فرد دیگر دارند.

این گونه عادات، اگرچه ممکن است برای خود آنها مانعی نداشته باشد اما میتواند موجب پراکندگی حواس فرد دیگر شده و در نتیجه مانع ایجاد یک ارتباط خوب و ثمر بخش شود. در حقیقت زبان رفتار این گونه افراد این پیام را منتقل می کند که " علاقه مند نیستم، خسته و کسل هستم، میل دارم اینجا را ترک کنم و عصبی و مرددم. " آشفتی، گیجی و هیجان درونی از تکان دادن پاها، ضربه زدن با انگشت ها و فاصله گرفتن آنها به روشنی آشکار است.


آرامش و اعتدال ،در به وجود آوردن یک ارتباط مطلوب فراوان می کند و لزوما نباید خشکی و انعطاف ناپذیری تلقی شود. فردی که بر اعصاب خود کاملا مسلط است طبعا با فردی که مدام تکان می خورد، پا به زمین می زند و کاملا به عقب تکیه می دهد رفتاری متفاوت دارد و بر ارتباط تاثیری متفاوت می گذارد.


بسیاری از مدم، به لحاظ داشتن چنین عادات نامطلوبی، اختلالاتی را در ارتباط خود به وجود می آورند. اگر شما هم از زمره ی این افراد هستید بهتر است بر عادات ناپسند خود چیره شوید. طبیعی است که یک شبه نمی توان عاداتی را که درنهان انسان ریشه دوانده ریشه کن کرد. بنابراین این کار نیاز به تلاشی فراوان و پیگیر دارد.


هر چه ارتباطات ما مهمتر باشد رعایت این اصول اهمیت بیشتری پیدا می کند. به عکس هرچه از قواعد فوق فاصله بگیریم، فرد دیگر بیشتر احساس ناراحتی می کند و در نتیجه ارتباطمان بیشتر آسیب می بیند. بنابراین می توان با تلاش برای کنترل کردن زبان رفتار و اصلاح عادات ناپسند، به نتیجه ای مثبت در ایجاد یک رابطه ی ارزشمند رسید. به علاوه با تکرار ، این رفتارها به تدریج به صورت شرطی در می آند و در رده ی اعمال روزمره ما قرار می گیرند.

خلاصه ای از نکات ضروری در کنترل زبان رفتار


1.    در یک سطح بنشینید یا بایستید و زاویه ی باز را رعایت کنید.
2.    گشاده رو و خوش رخورد باشید.
3.    فکر خود را منحصرا روی سخنان فرد دیگر متمرکز کنید.
4.    برای اینکه نشان دهید به ارتباط با فرد دیگر علاقه مندید، به هنگام گوش کردن کمی به جلو خم شوید. افراط در این کار موجب اعمال فشار به او می شود. به عکس اگر با فرد آشفته حالی رو به رو هستید، کمی به عقب تکیه دهید تا از فشار روانی او کاسته شود.
5.    برای اینکه علاقه ی خود را شنیدن سخنان فرد دیگر نشان دهید، باید تماس چشمی شما با او مناسب باشد. افراط در تماس چشمی موجب اعمال فشار و کاهش در آن نمایانگر عدم اعتماد به سخنان گوینده و عدم تمایل به شنیدن بقیه ی آن است.
6.    پاسخ خود را به نحوی مناسب و بر مبنای آنچه می شنوید قرار دهید.
7.    آرامش و اعتدال خود را حفظ کنید تا در فضایی آرام و آزاد ارتباطات ساده تری داشته باشید.